ارتباط گسستناپذیر سنت حنفی با زبان فارسی/ بخش اول
مبلغ نوشت: متأسفانه از سده هجدهم که تمایلات سلفی و وهابی در شبه قاره نفوذ کرد هم ارتباط فرهنگی با ادبیات فارسی و هم نزدیکی های فکری و کلامی حنفیه با بخش عظیمی از حنفیان خراسان کم شد. با این وصف تا امروز سنت کهنسال حنفی ارتباط گسست ناپذیری با زبان فارسی دارد.
حسن انصاری پژوهشگر و عضو هیئت علمی مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی در یادداشتی که امروز در کانال شخصی خود منتشر نموده است به نکات مهمی درباره اشتراکات فرهنگی ایران و افغانستان اشاره کرده است که میتواند برای این روزهای دو کشور بسیار حائز اهمیت باشد :
۱) اهل سنت افغانستان از حنفیان اند. حنفی ها به دلایل مختلف بیشترین قرابت را از لحاظ کلامی با شیعه داشته اند. در سده های نخستین بیشتر حنفی ها یا معتزلی بودند و یا بر مذهبی نزدیک به مرجیان جهمی. این مذاهب از نقطه نظر توحید تنزیهی به شیعه بسیار نزدیکند.
۲) در سده های بعدی هم حنفی ها مذهب ماتریدی را پذیرا شدند. ماتریدی ها از نقطه نظر کلامی نسبت به اشاعره به شیعه نزدیکترند. خود امام ابو حنیفه از دوستداران اهل بیت بود و از برخی قیام های علویان حمایت کرد. در چند سده نخست حنفیان بیشترین ارتباط را با زیدیه و شیعه امامی در بغداد داشتند.
۳)در عصر سلجوقی ارتباط شیعیان امامی و حنفیان ری و جبال و عراق عجم بیش از پیش شد. به نحوی که نویسنده کتاب نقض همواره از آنان به عنوان حنفیان اهل عدل سخن می راند. علمای امامیه در سده ششم ری نزدیکترین ارتباط را با حنفیان این شهر داشتند و حنفیان مجالس منظم دهه محرم را برگزار می کردند.
۴)معتزلیان حنفی مذهب کتاب ها در فضائل اهل بیت نوشته اند. دلیل دوم پیوند حنفی ها با شیعیان امامی زبان فارسی بود. برای قرن ها این زبان به عنوان زبان فرهنگی و مشترک همه خراسانیان و فرارودان در مجالس وعظ و درس و حتی در نوشته های فقهی و پاسخ استفتائات فقهی از سوی حنفیان به کار می رفت.
۵) بنابراین زبان فارسی به عنوان عامل پیوند میان حنفیان خراسان و شیعیان بود. این عامل بعدا در دوران سیطره زبان فارسی در شبه قاره و عصر امپراتوری گورکانی که مذهب حنفی مذهب غالب بود خود موجب ارتباط بیشتر شیعیان شبه قاره و حنفیان شد.
۶) بنابراین حنفیان شبه قاره و بخشی از آنچه امروز افغانستان فعلی را تشکیل می دهد همراه با حنفیان منطقه غربی تر که بخشی از خراسان بزرگ را تشکیل می دادند با شیعیان و ادبیات فارسی ایران ارتباط بسیار نزدیکی داشتند.
۷) متأسفانه از سده هجدهم که تمایلات سلفی و وهابی در شبه قاره نفوذ کرد این ارتباط کم رنگ شد. هم ارتباط فرهنگی با ادبیات فارسی و هم نزدیکی های فکری و کلامی آنان با بخش عظیمی از حنفیان خراسان. با این وصف تا امروز سنت کهنسال حنفی ارتباط گسست ناپذیری با زبان فارسی دارد.
۸) بیشتر عالمان اصلی و مهم مذهب حنفی در طول تاریخ از خراسان بوده اند: از بلخ و بخارا و سمرقند و خوارزم و … بسیاری از کتاب های فقه و کلام و مذهب حنفیان به زبان فارسی است. حتی در کتاب های عربی حنفیان بسیاری از کلمات به فارسی است. استفتائات به زبان فارسی است و پاسخ ها هم به فارسی.
۹) سبب وجود زبان فارسی در نوشته های حنفیان این بود که مخاطبان آنها در خراسان بزرگ و فرارود فارس زبان بودند و یا فارسی زبان فرهنگی و علمی آنان بود. با روند گسترش حنفی گری به سوی آناتولی و آسیای صغیر همراه با مهاجرت ترکان به بخش های غربی زبان فارسی نیز بدان سو گسترش بیشتر پیدا کرد.
۱۰) ادبیات مذهب حنفی در شام و مصر در سده های گذشته با ادبیات فقه حنفی در خراسان و فرارود نوعی گسست را نشان می دهد که دلیلش هم سهم مهم زبان فارسی است در نوشته های حنفیان خراسان. مهمترین فقیهان حنفی تا سده هفتم قمری همگی با چند استثناء از خراسان بوده اند.
۱۱) خود امام ابو حنیفه ایرانی بود و بیشتر شاگردان او از خراسان و سایر مناطق ایران بودند. ابو حنیفه حتی قرائت نماز را به زبان فارسی جایز می دانست. اساسا یکی از عوامل رشد اسلام در فرارود در سده های نخستین مذهب مرجی بود و حنفیان سهم مهمی در این زمینه داشتند.
۱۲) در سده های بعد هم اسلام در شرق آسیا بیشتر از طریق حنفیان گسترش پیدا کرد و زبان فارسی هم بدین ترتیب راه خود را به چین و برخی مناطق آسیای دور باز کرد.
۱۳) بنابراین هویت افغانستان را چه از لحاظ دینی و چه از لحاظ زبانی و فرهنگی نمی توان از ایران و خراسان جدا دانست. تفکر وهابی البته مانع بزرگی است منتهی حنفیان بیش از دیگران به خوبی می دانند که مذهب امام ابوحنیفه نمی تواند پیوندی با مذهب محمد بن عبد الوهاب و سلفیان پیدا کند.
۱۴) اسلاف وهابیت از اصحاب حدیث قدیم بغداد و شام بیشترین انتقادها را از امام ابوحنیفه داشته اند. در طرف مقابل اخطب خوارزم (خوارزمی) که یکی از مهمترین کتاب ها را در فضائل ابو حنیفه نوشته خود نویسنده دو کتاب مهم یکی در فضائل امام علی بن ابی طالب و دیگری درباره مقتل امام حسین است.
۱۵) بنابراین هر گونه تلاشی برای ایجاد گسست میان ایران و افغانستان محکوم به شکست است. فرهنگ این دو کشور فرهنگ مشترک چند هزار ساله است و فرهنگ دینی و مذهبی و زبانشان پیوندهای عمیق دارد. اصلا وحدتی است در عین کثرت.
۱۶) تفکر حنفیان و شیعیان از اندیشه تکفیری سلفیان جداست. به لطف زبان فارسی، به لطف قرابت دینی و مذهبی و کلامی و به لطف “ایرانشهر” و خراسانش قرن هاست که مردمان همه این سرزمین ها همزیستی مسالمت آمیز داشته اند.
نظرات (۰)