گفتوگوی «ایران» با کارولین کراسکری، مترجم امریکایی آثار هوشنگ مرادی کرمانی
برای بازنشستگی زود است، باز هم برایمان بنویسید!
«کارولین کراسکری»، مترجم امریکایی نوشتههای هوشنگ مرادی کرمانی است؛ ایرانشناس و محقق دانشگاه «یوسیالای» کالیفرنیا که تا به امروز آثار متعددی از این نویسندۀ کشورمان در را اختیار مخاطبان انگلیسیزبان گذاشته، علاقۀ بسیاری به نوشتههای خالق «قصههای مجید» دارد و امیدوار است بالاخره سنگینی برخی سیاستهای خصمانه علیه کشورمان کنار برود و کتابهایی همچون «شما که غریبه نیستید»، «قصههای مجید» و «خمره» در اختیار عموم علاقهمندان ادبیات در همۀ کشورها قرار بگیرد. کراسکری در زادروز هفتادوهفتسالگی هوشنگ مرادی کرمانی خواستهای هم از او دارد؛ اینکه خداحافظی را فراموش کند و باز هم داستان کوتاه و رمان بنویسد.
خانم «کراسکری» چطور شد که تصمیم به ترجمۀ کتابهای هوشنگ مرادی کرمانی گرفتید، بحث شناخت قبلی خودتان در میان بود یا اعتماد به آقای شحنهتبار، بهعنوان ناشر انگلیسی این کارها؟
آشنایی من با هوشنگ مرادی کرمانی به یکی از دوستان ایرانی خوب و قدیمیام بازمیگردد، ثریا پناهی که در فرهنگستان زبان و ادب فارسی مشغول کار است. سالها بود به من میگفت کارولین تو حتماً باید کارهای فوقالعاده خوب این نویسنده را بخوانی. تا اینکه بالاخره شرایطی فراهم شد که ایشان را دیدم. به پیشنهاد خود نویسنده تصمیم به ترجمۀ کتاب «خمره» گرفتم.
چند سال قبل؟ این نخستین سفر شما به ایران بود؟
حدود شش سال قبل و این دومین سفرم به ایران بود. البته بعد از سالها.
در این نخستین دیدار چه تصویری از آقای مرادی کرمانی در ذهنتان نقش بست؟
تا آن موقع هنوز کتابهای او را نخوانده بودم و نمیتوانم دربارۀ اینکه به نظرم چطور نویسندهای آمد، بگویم. اما میدانستم این دیدار فرصت مهمی برای آشنایی با نویسندهای است که تعریفهای بسیاری از او شنیده بودم. وقتی پیشنهاد ترجمۀ کتاب «خمره» مطرح شد خیلی خوشحال شدم. حدود یک سال بعد ترجمهاش از طریق سایت آمازون عرضه شد و در دسترس مخاطبان انگلیسیزبان قرار گرفت.
استقبال مخاطبان امریکایی از این کتاب چطور بود؟
دربارۀ مواجهۀ مخاطبان امریکایی و حتی اروپایی با ادبیات داستانی معاصر فارسی باید به چند نکتۀ مهم توجه کرد. اینکه متأسفانه ناشران امریکایی بهندرت کتابی از نویسندگان ایرانی برای انتشار قبول میکنند. البته استثناهایی برای این مسئله قائلاند، اینکه نویسندۀ مذکور ساکن ایران نباشد و از همه مهمتر اینکه تصاویر دلخواه آنان را در نوشتۀ خود ارائه کرده باشند. عمدۀ آثاری که اینجا با استقبال ناشران روبهرو میشوند آنهایی هستند که دربردارندۀ تصویر خوبی از کشورتان نیستند. از سوی دیگر، استقبال مردم از کتابها به میزان تبلیغاتی که دربارۀ آنها انجام میشود وابسته است. این مسئله حتی از کیفیت ترجمه و خود کتاب هم مهمتر است. کتاب باید تبلیغ شود تا مردم دربارهاش بدانند وگرنه ارزشمندترین کتاب هم در انبوه آثاری که در سایتی همچون آمازون عرضه میشود حتی به چشم مخاطب نمیآید. تبلیغ که کار من نیست، آقای افشین شحنهتبار هم که اغلب ایران است و نمیتواند تبلیغ مستمری در اینجا برای کتابها داشته باشد. از سویی، تبلیغات منفی سیاسی علیه کشورتان مانند یک مانع بر سر معرفی این کتابها عمل میکند. وگرنه هر مرتبه که به تلاش ناشر، موفق به برپایی جلساتی دربارۀ آثار آقای مرادی کرمانی و با حضور ایشان در کشورهایی همچون امریکا، انگلیس، هند، آلمان و چین شدهایم، اغلب حاضران بهمحض آنکه اطلاعاتی دربارۀ این نویسنده و آثارش پیدا میکنند خواهان تهیه و مطالعهشان میشوند. در شرایط فعلی این کتابها بیشتر به دست مخاطبانی میرسد که به دلایلی با ایران آشنا شدهاند و خواهان کسب اطلاعات بیشتری هستند. راستش میدانم که ادبیات معاصر فارسی تا حد زیادی قربانی تحریم و سیاستهای منفی علیه کشورتان شده، اما گاهی برای خود من سؤال است که چرا ناشران خارجی، بهویژه امریکایی، تا این اندازه دنبال نوشتههای نویسندگانی هستند که در نوشتههای خود تصاویری منفی پیش روی مخاطب میگذارند. ایکاش شرایطی فراهم شود تا همۀ دنیا از نوشتههای آقای مرادی کرمانی بهرهمند شوند. هرچند که میدانم آن روز هم میرسد؛ چراکه قرار نیست نگاه سیاسی به ایران همواره همین طور باقی بماند.
ترجمۀ کتاب «قصههای مجید» در قالب مجموعهای چهارجلدی منتشر میشود که دو جلد آن تمامشده و تا ماه آینده در دسترس مخاطبان انگلیسیزبان قرار میگیرد. ترجمۀ این قصهها آنقدر برای من لذتبخش بود که حتی نتوانستم از بین آنها چند داستان را انتخاب کنم! از همان قصۀ اول که شروع کردم دیگر رهایم نکردند.
غیر از «خمره» و بهتازگی هم «قصههای مجید»، آثار دیگری هم از این نویسنده ترجمه کردهاید؟
«مربای شیرین»، «نخل» و «شما که غریبه نیستید» را هم ترجمه کردهام. بهتازگی نسخۀ صوتی انگلیسی کتاب «شما که غریبه نیستید» نیز با تلاش خودم در امریکا منتشر شده که در آن هنرپیشههای مختلفی همکاری کردهاند.
تا به امروز چه بازخوردی از مخاطبانی که ترجمههای شما را از آثار آقای مرادی کرمانی خواندهاند داشتهاید؟
اغلب آنها با خواندن یک کتاب مشتاق مطالعۀ آثار بعدی میشوند. بگذارید به نکتهای اشاره کنم. من در «سنتلوئیس» شهری نزدیک شیکاگو زندگی میکنم، در این شهر هرساله جشنوارۀ جالبی برگزار میشود که در غرفههای آن هر کسی هر چیزی که بخواهد را عرضه میکند؛ از غذا گرفته تا محصولات فرهنگی و هنری. هدف از برپاییاش آشنایی امریکاییها با مردم و فرهنگ دیگر کشورهاست. من آنقدر کارهایی را که از ادبیات معاصر ایران ترجمه کردهام دوست دارم که معمولاً غرفهای برای این آثار میگیرم. تنها غرفهای که کتاب دارد! گاهی مردم تعجب میکنند. اما با آنان حرف میزنم. دربارۀ کتاب و نویسندگانشان میگویم. آنقدر مشتاق میشوند که هیچ کتابی در غرفه نمیماند و سال بعد هم میآیند تا از نویسندگان ایرانی کتابی دیگر بخوانند. این را گفتم که بدانید مردم من از این آثار اطلاعی ندارند وگرنه نوشتههای افرادی نظیر مرادی کرمانی برای آنان جذاب است. بگذارید دربارۀ تجربۀ دیگری بگویم؛ مجلۀ مشهور «کریکت» تا به امروز چند ترجمهام از نوشتههای مرادی کرمانی را منتشر کرده است. کریکت در امریکا نشریۀ مهمی برای معرفی ادبیات نوجوان است که مخاطبان آن کتابخانههای امریکا، مدارس، معلمان و خود نوجوانان هستند. آنان با کسی تعارف ندارند. اگر کاری ارزشمند نباشد محال است منتشر کنند. اما همین مجله، داستانی از مرادی کرمانی را بههمراه تصاویری از نقاشیهای سبک ایرانی منتشر کردند. این را گفتم که بدانید داستانهای این نویسنده آنقدر اثرگذار و خوب هستند که نشریهای مانند کریکت حتی برای تصویرگریاش هزینه میکند.
مطالعۀ آثار مرادی کرمانی برای خود شما بهعنوان مخاطب چه رهاوردی داشته است؟
آشنایی من با نوشتههای مرادی کرمانی با مجموعۀ تلویزیونی «قصههای مجید» شروع شد، بعدتر وقتی کتابهایی را مانند «خمره» و «شما که غریبه نیستید» خواندم آشنایی زیادی با زندگی روستایی ایرانی پیدا کردم. تصویر بسیار شیرینی که در خلال آن میتوان به نکات زیادی پی برد، از جمله روابط خانوادگی، رابطۀ فرد با روستای زندگیاش و حتی سختیهای این سبک زندگی دارد. روزگار سختی که بهویژه در کودکی به آقای مرادی کرمانی گذشته را تنها با مطالعۀ این کتابهاست که میتوان تا حدی درک کرد. این کتابها مصداقی هستند از اینکه سختی انسان را میسازد. بیهیچ اغراقی با مطالعۀ نوشتههای او میتوان چگونگی گذر از مشکلات و انسانیت را آموخت. گذشته از پوستۀ ظاهری نوشتههای او که دربردارندۀ برخی ویژگیهای بومی است در بطن آنها مسائلی مهم مطرح میشود که فراتر از هر مرز و فرهنگی قرار میگیرد. نکات زیادی از کتابهای او یاد گرفتم.
در روند ترجمۀ آثار با نویسنده هم تماس و مشورت دارید؟
بله، اغلب روزها در تماس هستیم. هر کجا که نیاز باشد با ایشان مشورت میکنم. البته به غیر از این صحبتهای مداوم از کتاب خوبی به اسم «نشستن واژه در قصه» نوشتۀ «حسین نیر»، که نوعی فرهنگ واژگان و اصطلاحات قصههای مجید محسوب میشود هم استفاده میکنم.
بعد از اتمام «قصههای مجید» سراغ کدام کتاب میروید؟
بعد از آن حتماً سراغ «بچههای قالیبافخانه» میروم. کتابهای بعدی هم بستگی به موافقت و نظر خود آقای مرادی کرمانی دارد.
اقتباسهای تلویزیونی و سینمایی داستانهای آقای مرادی کرمانی را هم دیدهاید؟
بله، هم دیدهام و هم همۀ آنها را دارم.
و در آخر نکتهای مانده که بخواهید از آن بگویید؟
شانزدهم شهریور تولد آقای هوشنگ مرادی کرمانی برای من و همۀ دوستداران ایشان روز بسیار مهمی است. امیدوارم خداحافظی ایشان دائمی نباشد و دوباره به دنیای نویسندگی بازگردد. آقای مرادی کرمانی نهتنها دوستی بسیار عزیز، بلکه عضوی از خانواده همۀ ما مخاطبانی است که کتابهای او را خواندهایم. بگذارید به بهانۀ این روز درخواستی از ایشان داشته باشم و بگویم که آقای مرادی کرمانی هنوز برای بازنشستگی زود است! از این تصمیمتان راضی نیستیم. باز هم قلم به دست بگیرید و برای ما بنویسید.
نظرات (۰)