فارسی بین، تا ببینی نقشهای رنگ رنگ
فارسی بین، تا ببینی نقشهای رنگ رنگ
سعید رفیعی خضری
ایران سرزمین مهر و ایمان، سرزمین آفتاب و روشنایی، سرزمین عشق و عرفان، از دیرباز صحنۀ حوادث بیشماری بوده است. این هوّیت ملّی و ایرانی بوده که آن را در برابر این حوادث زنده و پابرجا نگه داشته است. این هویّت در بستر زبان فارسی است که رنگ میگیرد و میبالد.
این زبان، زبانی است که تن به بازیهای قومیّتی، فرقهای و گروهی نمیسپارد. همۀ اقوام، فرق، گروهها و طبقات اجتماعی جملگی برای بیان مکنونات قلبی، افکار و اندیشههای خود و برای تعامل با یکدیگر محملی جز آن نمیشناسند. این زبان ریسمان پیوند و وحدت و راز همبستگی، وجه پُررنگ هماندیشی و همصدایی است.
از سپیدهدمان تاریخِ این سرزمین تاکنون، از شاهان و شاعران و عارفان و اهل علم گرفته تا فرد فرد آحاد مردم، با این زبان به علائق ملّی و فرهنگی خود نیرو و انگیزه بخشیدهاند. این زبان در تاریخ خود، فارسی باستان، پهلوی و دری را در گذر زمان به خود دیده، راه بر زبان و فرهنگهای بیگانه بسته، فرهنگ و تمدّنی سترگ را با خود به امروز آورده است.
این زبان، همان زبانی است که کوروش و داریوش بدان سخن گفتند و با آن منشورها و فرمانها نوشتند؛ همان زبانی است که در دورۀ میانه اوستاها و زندها و پازندها و دینکردها و ارداویرافنامهها و… با آن به رشتۀ تحریر درآمدند؛ همان زبانی است که پس از ورود اسلام و ایرانی ـ اسلامی شدن فرهنگ، هرچند با فراز و فرود، چونان گذشته به حیات خود ادامه داد و به عنوان زبان فرهنگ و هنر، ذوق و عرفان و فلسفه، تاریخ و ادب این مرزوبوم رسمیت یافت؛ همان زبانی که در دورانهای گوناگونِ تاریخی، از صفّاری و سامانی و غزنوی و تیموری و حتی صفوی گرفته تا قاجار و پس از آن، همواره زنده و زبان شاعران و ادیبان و داستانسرایان و دانشمندان بوده است.
این زبان همان زبانی است که فردوسی بزرگ، شاهنامه اثر حماسی خود را با آن میسراید تا به ریشهها و علائق ملّی و فرهنگی نیرو بخشد و خودباوری را در میان ایرانیان بارور کند، همان زبانی است که عطّار و مولوی با آن حقایق عرفانی، عشق و احساس و شوق را در دلها جایگیر میکنند، همان زبانی است که سعدی ماندگارترین حکایات و اشعار خود را و حافظ زیباترین غزلهای خود را بر پهنۀ بوم آن رنگ میزنند؛ همان زبانی است که بیدلها و اقبالها و صائبها را شیفته و مجذوب خود میکند؛ همان زبانی است که از بهار و شهریار و نیما و شاملو گرفته تا اخوان و سپهری و فروغ واژهها را از دل آن برمیگیرند و با آنها تصویرهای بدیع میآفرینند.
این زبان، زبانی است که نهتنها در حوزۀ شعر که در حوزههای ترجمه، آفرینش داستان، مطبوعات، دانش و فنّاوری نیز همواره نقشآفرینی کرده به خوبی از عهده برآمده است. برماست که به پاسداشت آن اهتمام ورزیم و آن را چونان جان خویش عزیز بداریم.
نظرات (۰)