شادمانم تلاشهایی که کردهام بیهوده نمانده است
میرجلالالدین کزازی در زادروزش گفت: چندین سال پیش که من آغاز کردم به پارسی گفتن و پارسی نوشتن، امید نمیبردم که این شیوه تا به این پایه گسترده بشود. شادمانم که تلاشهایی که کردهام بیهوده نمانده است، نقشی نبوده است که بر آب زده شده باشد.
28 دیماه مصادف با 73مین سالروز تولد میرجلالالدین کزازی، شاهنامهپژوه، استاد دانشگاه، نویسنده، شاعر، مترجم و از چهرههای ماندگار فرهنگ و ادب ایران است. وی که سالهاست پارسی صحبت میکند و مینویسد، میگوید: «چندین سال پیش که من آغاز کردم به پارسی گفتن و پارسی نوشتن امید نمیبردم که این شیوه تا به این پایه که هماکنون گسترش یافته است، گسترده بشود. میتوانم گفت که زبان پارسی کمابیش پرسمان ایرانیان کنونی شده است. بارها در کوی و بازار، در بزمهای گوناگون یا به شیوههای دیگر به یاری رسانهها، از من در اینباره میپرسند؛ پرسش بنیادین این است که چه کنیم که بتوانیم به پارسی سخن بگوییم و به پارسی بنویسیم؟»
این شاهنامهپژوه که تاکنون بیش از 100 عنوان کتاب را به چاپ رسانده است، درباره نقش هنر و ادبیات در روزهای تنهایی که به واسطه کرونا پدید آمده است، میگوید: «کرونا با همه گزندها و زیانها و تباهیهایی که داشته است میتوانم گفت زمینه را برای رویکرد بیشتر به ادب به دیگر قلمروهای فرهنگی فراهم آورده است.» در ادامه این گفتوگو از جلالالدین کزازی و آثاری که تاکنون به رشته تحریر درآورده است، میخوانیم:
امسال تولد 73 سالگیتان را جشن میگیرید. به این مناسبت میخواستم کمی درباره آثارتان، وضعیت انتشار آنها، آثاری که پیشتر از شما منتشر شد و همینطور آثار درحال نگارش یا آماده انتشار توضیح دهید؟
من تاکنون افزون بر 100 پوشینه کتاب نوشتهام که به چاپ رسیده است. اگر با نگاهی فراخ به این کتابها بنگرم، میتوانم آنها را در چند گروه بگنجانم برپایهی زمینهی این کتابها. بیشینه کتابهای من در پژوهشهای شاهنامهشناختیست که از آن میان میتوانم به کتاب «نامه باستان» بازگردم که زنجیرهای از کتاب است در 10 پوشینه که چاپ شده است. زمینه دیگر خاقانیشناسیست که چند پوشینه کتاب هم در زندگانی خاقانی و گزارش بیتهای او به چاپ رسیده است. سومین گروه در حافظشناسیست که از این زنجیره از کتاب چهار پوشینه تاکنون به چاپ رسیده است، سه پوشینه هم به زیر چاپ رفته است، هماکنون پوشینه هشتمین را مینویسم.
زمینه دیگر همچنان در پژوهشهای ادبی کتابهاییست که درباره سخنوران دیگر نوشته شده است، از آن میان عطار، داستان شیخ صنعان و دختران ترسا را من در کتابی با نام «پارسا و ترسا» بررسیدهام. به همین بسنده میکنم و نمونهی دیگری نمیآورم.
گروه دیگر زیباشناسی سخن پارسی است که در سه دانش بدیع و بیان و معانی سه پوشینه کتاب نوشتهام که این کتابها آموختاری نبوده است؛ اما آموختاری شده است. گروه دیگر ویرایش متن است که به جز شاهنامه که هم در نامهی باستان و هم در چاپ دیگری از شاهنامه که در سه پوشینه انجام گرفته است، من به ویرایش دانشورانهی بیتهای شاهنامه پرداختهام. زمینه یا گروه دیگری که میتوانم از آن یاد کنم، اسطورهشناسی است که چندین کتاب در این زمینه نوشتهام. یکی از آنها «رویا، حماسه، اسطوره» نام دارد که آنهم با اینکه کتاب آموختاری نبوده است، در دانشگاهها به دانشجویان اندرز گفته میشود که آن را در آموزهی متنهای رزمنامهای بخوانند.
میتوانم به برگردانها، ترجمهها بپردازم که چندین پوشینه از کتابهای من در این زمینه انجام گرفته است. من شاهکارهای ادب اروپایی را به پارسی برگرداندهام. بیشتر این کتابها به ادب کهن بازمیگردد، مانند ادب یونانی، ادب رومی یا ادب فرانسوی که همچنان در بخش شایمانی یا کلاسیک بوده است؛ آنچه من به فارسی برگردانیدهام، واپسین کتاب از این دست «کمدی الهی» (خندستان خدایی) است از دانته. گاهی کتابهایی را به پارسی برگردانیدهام که داستان نبوده است مانند کتابی که ایرانشناس ایتالیایی، پیترو چیتاتی نوشته است با نام «بهار خسرو» که به چاپ رسیده است.
زمینه دیگر سفرنامه یا گزارش سفر است، چندین پوشینه کتاب هم در این زمینه نوشته شده است. در سفرهایی که بیش از چند روز به درازا میکشیده است من گزارش سفر را نوشتهام، نمیخواهم نام کتابها را بگویم، سخن به درازا نکشد.
زمینه دیگر، کتابهای سروادین (سروادین را من به جای شعری به کار میبرم) یا دفترهای شعر من است که در این سالیان اندکی پرشمارتر شده است از گذشته زیرا شمار اینگونه کتابها در سنجش با کتابهای دیگر بسیار اندک بوده است؛ اما چون دوسهسالی است که من بیشتر میسرایم؛ زیرا در روزنامهای ستونی افراخته شده است با نام چکامههای زروان که هر هفته میباید چکامهای در آن به چاپ برسد، شمار این کتابها کمتر از دهدرصد کتابهایی است که من نوشتهام و به چاپ رسیده است.
یکی از زمینههای دیگر داستاننویسی است. من سه داستان بلند نوشتهام که در شمار کتابهایی است که بیشترین چاپ را داشتهاند (به شمارگانی بیشتر رسیدهاند.) یکی از این کتابها که نخستین از آن سهگانه است، «فرزند ایران» نام دارد. من سرگذشت فردوسی را در داستانی به نگارش درآوردهام. دومین «پدر ایران» نام گرفته است که داستانی است بر پایه سرگذشت کوروش بزرگ (شهریار هخامنشی). سومین «وخشور ایران» نام گرفته است که در آن سرگذشت زرتشت (پیامبر باستانی ایرانی) را نوشتهام. زمینه دیگر همچنان از آن نگاه فراخ اگر بنگرم، گفتوگوست، کتابهایی که بر پایه گفتوگو فراهم آمده است. چندین پوشینه کتاب هم از اینگونه در کارنامه نوشتاری من است که پارهای از این کتابهای گفتوگویی دامنه گسترده من یافتهاند. این چشماندازی بود از کتابهایی که تاکنون نوشتهام.
با توجه به اینکه شما از دیرباز دغدغههای ارزشمندی در حوزه فرهنگ و ادبیات داشتهاید و به سبب آن کارهایی بسیاری در این حوزه انجام دادهاید، این دغدغهها تا چه میزان محقق شده است؟ امروز چه دغدغههایی در این حوزه دارید؟
پاسخی که من میتوانم به این پرسش شما بدهم همچنان از نگاهی کلان این است که من شادمانم که توانستهام با کتابهایی که نوشتهام، با سخنانی که راندهام، با آموزههایی که در دانشگاه دادهام، با گفتوشنودهایی که داشتهام، به شیوههای دیگر به آنچه میخواستهام در مرزی که مایه خشنودی من بتواند شد، رسیدهام. من یک نمونه را که برجستهتر است تنها یاد میکنم، آن هم این است که چندین سال پیش که من آغاز کردم به پارسی گفتن و پارسی نوشتن، امید نمیبردم که این شیوه (رویکرد یا خیزش) تا به این پایه که هماکنون گسترش یافته است، گسترده بشود. میتوانم گفت که زبان پارسی کمابیش پرسمان ایرانیان کنونی شده است. بارها در کوی و بازار، در بزمهای گوناگون یا به شیوههای دیگر به یاری رسانهها، از من در اینباره میپرسند؛ پرسش بنیادین این است که چه کنیم که بتوانیم به پارسی سخن بگوییم و به پارسی بنویسیم؟ از این دید من شادمانم که تلاشهایی که کردهام بیهوده نمانده است، نقشی نبوده است که بر آب زده شده باشد. امید و آرزوی من همچنان همان است که تاکنون بوده است؛ اما با دامنهای گستردهتر، با ژرفایی بیشتر، امیدوارم که در زندگانی ایرانیان، در فرهنگ ایرانی، در منش ایرانی پدیدار بشود، به نمود بیاید.
با توجه به اینکه دوسالی است که مردم با بیماری کرونا دست و پنجه نرم میکنند و براساس آنچه گفته میشود این بیماری از یکسو موجب تنهاتر شدن انسانها شده و از سویی باعث روی آوردن به سمت هنر و ادبیات شده است. میخواستم از شما بپرسم که در این روزها ادبیات چقدر میتواند به مردم کمک کند؟
کرونا با همه گزندها و زیانها و تباهیهایی که داشته است میتوانم گفت زمینه را برای رویکرد بیشتر به ادب به دیگر قلمروهای فرهنگی فراهم آورده است؛ زیرا نه تنها در ایران، در سراسر جهان مردم ناچار شدهاند که در خانه بمانند، زمان بیشتری داشته باشند. یکی از برترین سرگرمیها که تنها سرگرمی هم نیست، ارزش آموزشی و حتی فرهیزشی هم دارد، خواندن شاهکارهای ادبی است. از سوی دیگر خب برای من زمان فراختری پدید آمده است که من بتوانم بیشتر به اندیشیدن و نوشتن بپردازم، حتی بیش از گذشته به گفتن. زیرا کرونا انگیزهای نیرومند شد که من با فنآوری رسانهای پیوند بگیرم. میتوانم گفت آشتی کنم، زیرا پیش از آن چندان گرایشی به آن نداشتهام. دوسال و اندی است که همه کارهای بیرونی (خواست من از بیرونی، بیرون از خانه است) از راه دور انجام میگیرد، چه نشستهای آموزشی دانشگاهی، چه سخنرانیها، چه هنباز بودن در بزمهای فرهنگی. همه کارهایی که از این گونه است از راه دور انجام میگیرد.
منبع: ایبنا
نظرات (۰)