حذف میراث جهانی ادبیات فارسی از آزمون های استخدامی ؟!

 

میراث جهانی هزارسالگان ادبیات فارسی نیازمند اهتمام ویژه فرهیختگان و مسئولان است؛ اما شوربختانه در منابع آزمون های استخدامی جدید آموزش و پرورش برای نخستین بار جای ادبیات فارسی خالی است.

علی هادیلو 

در جهان بی‌انتهای «پیر و رعنا»* که هر ملتی در پی به رخ کشیدن هویت و چیستی خود است؛ یکی از تعهدات اخلاقی ما ترویج و صادرات قند فارسی به دیگر کشورهاست. 

اگر انگلیسی‌زبان‌ها شکسپیر، ارنست همینگوی و ویلیام فالکنر، روس‌ زبان‌ها لئوتولستوی و داستایوفسکی، آلمانی‌‌زبان‌ها گوته و گونترگراس، اسپانیایی‌‌زبان‌ها سروانتس، گابریل گارسیا مارگز و ماریو وارگاس یوسا، لاتین زبان‌ها هومر و ویرژیل، فرانسوی زبان‌ها هوگو، و آلبر کامو، عرب زبان‌ها نجیب محفوظ، آدونیس و نزار قبانی را سر دست می‌گیرند و به مثابه ویترین هویت ادبی خویش جار می‌زنند، ما شهروندان ایران اساطیری باید انگشت اشاره خویش را به سوی ستارگان کم نظیر و پر شمار «آسمان ساده و بسیار نقش»* زبان و ادبیات فارسی بگیریم. 

همچنان که دکتر شفیعی کدکنی، شاعر ارزنده و استاد ارجمند زبان فارسی بر این باورند که جاودانگی زبان فارسی در فراز و نشیب‌ها و دگردیسی‌های سیاسی مهلک تاریخی بر میراث ادبی فارسی استوار است. 

برای ادب دوستانی که علاقه به بزرگان ادبی با شیر مادر عجین شده است، تصور ایران بدون فردوسی، حافظ، سعدی و هزاران دٌر غلطان ادبیات فارسی محال است. گزاف نیست اگر مدعی باشیم در غیاب این ستارگان، دنیای ما در بزنگاه‌های تاریخ به یک سیاه‌چاله سرد و خاموش بدل می‌شد. 

این میراث جهانی هزارسالگان ادبیات فارسی نیازمند اهتمام ویژه فرهیختگان و مسئولان است؛ اما شوربختانه در منابع آزمون استخدامی جدید آموزش و پرورش برای نخستین بار جای ادبیات فارسی خالی است. مشخص نیست مسئولان نظام آموزشی کشور - به مثابه مهمترین نهاد پایه‌ای کشور در حوزه آموزش- از چه رو و با چه استدلالی در یک حرکت غافلگیرکننده، میراث ادبی جهانی فارسی را از منابع  عمومی آزمون استخدامی امسال آموزش و پرورش حذف کرده‌اند. 

شاید استدلال مسئولان نظام آموزشی این باشد که فرهنگ را در ذیل منابعی چون کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران تعریف کرده اند، هر چه باشد این حد از توجه نیز همسنگ و شایسته این گنج زوال ناپذیر ادبیات فارسی نیست. 
                    
در واکنش به این بی‌توجهی ناموجه باید این بیت ملا محمد حکیم هیدجی را زمزمه کرد «کجا می‌برد مرد این درد را/ چنین دردها می‌کشد مرد را». و این نکته باریک از مو را یادآوری کرد «در نبود شدن»* زبان و ادبیات فارسی که مقامات عالی بیش از پیش بر اهمیت، تکریم و ترویج زبان فارسی تاکید کرده‌اند، به تعبیر طنازانه نیاکان به سرنوشت «خرس الدنیا و خوک الاخره»‌ گرفتار خواهیم شد. از چنین منظومه آموزشی، نسلی بیرون می‌آید که به جای  شیفتگی به حافظ و خیام، گاه به گاه به «تب نوبه جوانی» عشق سلبریتی های داخلی، خوانندگان گروه بی تی‌اس، ساسی مانکن و ... مبتلا و فرصت تجدید ناپذیر نوجوانی‌شان پایمال می‌شود.

ظریفی می‌پرسد مگر فرق این بودن و نبودن ادبیات در منابع آزمون استخدامی چیست؟ به حق پرسیده است. مگر تاکنون ادبیات در مدارس حکایت «هرگز حدیث حاضر و غایب شنیده ای» سعدی نیست. مگر حضور ادبیات در گذشته چه تاثیری شگرفی داشت که اکنون در رثایش، این چنین مرثیه سرایی می کنی؟ در مقابل این نقد جانخراش و به جا هیچ پاسخ قانع کننده ای ندارم و فقط به این مصرع از شعر زنده یاد شاملو  استعانت می جویم «بودن به از نبود شدن خاصه در بهار». برشمردن این تنبلی ذهنی نسبت به میراث ادبی مثنوی هفت من و خارج از توان و صلاحیت نگارنده است. 

 اما از دید این علاقمند ادبیات فارسی به رغم همه دشواری‌ها، ادبیات باید در همه ساحت های فرهنگی و آموزشی و حتی سیاسی و اجتماعی ما ولو در منابع آزمون استخدامی حضور داشته باشد، این عرضه استمراری بر پایه این استدلال ادبی باباطاهر «هر آنچه دیده بیند دل کند یاد» به تدریج زمینه را برای تقاضای استمراری ایجاد می‌کند، تجربه نیز گواهی است بر اینکه آشناسازی نسل جدید ایرانی و غیر ایرانی با گنجینه ادب فارسی غیر ممکن نیست.

از دید صاحبنظران ادبیات فارسی، یکی از موانع پیش‌روی جهانی‌سازی ادبیات فارسی -اگر نگوییم ترجمه‌ناپذیری ادبیات-دشواری ترجمه ادبی بویژه در زمینه شعر است. زنده‌یاد داریوش شایگان در کتاب «آسیا در برابر غرب»* افزون بر مشکل ترجمه از زبان مبدا به مقصد، ناآشنایی با رمز و رازهای جوامع کهن را می‌افزاید؛ از دید این فیلسوف شرق بخشی از گنج پر ارج فارسی برای شهروندان جهانی که در زیر آسمان ساده و بسیار نقش آن نزیسته باشند، ترجمه‌ناپذیر است. 

برای مثال چطور می‌توان برای یک غیر ایرانی و حتی نسل جدید هم‌وطن که شناخت دقیقی از مفاهیم غزل‌های‌حافظ ندارند، مفهوم پرتکرار و بی‌بدیل «رند» را ترجمه کرد یا آنان را به شنیدن صدای پر سیمرغ دعوت کرد. 

 اما در جهان واقعی یوهان ولفگانگ فون گوته و فریدریش روکرت آلمانی، هانری کربن فرانسوی، ادوارد فیتزجرالد، رینولد نیکلسون و ادوارد براون انگلیسی و هزاران فرهیخته همان شاهد از غیب رسیده‌اند. 

این فرهیختگان غرب دربادی شناخت ادبیات فارسی، نه یک دل که صد دل شیفته آن شدند و نسبت به تالیف و انتشار آثاری در شرح و تصحیح این میراث همت گماشتند. سنگ بنای ادبیات فارسی بر چند صدایی و گفتگو بنا شده است و این میراث توان گفتگو با شهروندانی از هر نژاد، جغرافیا و زبان در یک امتداد ازلی ابدی را داراست. 

آشنایی و گفتگوی گوته قرن 19 در آلمان با حافظ قرن هشتم در ایران به مدد ترجمه‌های «فریدریش روکرت» به دوستی و عشق آتشین در «دیوان شرقی غربی» بدل می‌شود. 

اما ردپا و تاثیرپذیری عمیق اندیشه‌های والای حافظ را باید در شاکله «فاوست» جست. شاهکاری که مانیفست غرب مدرن معرفی شده است. داستان با بحث شیطان با خدا درباره چیستی و چرایی آفرینش، انسان، هبوط و گناه اول فاوست -استعاره از انسان شیفته علم در حسرت لذت_ آغاز و به رحمت پروردگار و رستگاری انسان ختم می‌شود. 

روادید سرزمین اساطیری و اهورایی زبان و ادب فارسی «عشق» است، بی‌عشق قدم زدن در این وادی خیال‌انگیز همچون حکایت نافرجام سفر عاشقانه مجنون با شتری است که تا سوار در تب جانسوز لیلی غرق می شود، به هوای بچه شتر ناسوتی راه رفته را به عقب باز می‌گردد.  

 

 برداشتی از این بیت حافظ: «جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست»
*برداشتی از این بیت حافظ: «چیست این سقف بلند ساده و بسیار نقش»
*برداشتی از شعر مرگ نازلی زنده‌یاد شاملو «نازلی بودن به از نبود شدن خاصه در بهار»
*کتاب آسیا در برابر غرب، نوشته زنده‌یاد داریوش شایگان، موسسه انتشارات امیرکبیر 1378


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

فرم ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی